زندگینامه جان سوپ مکتاویش
سوپ مکتاویش را میشناختم که در جنگ با منافقین خیلی سال پیش حضور داشت. ایشان خاطرهای از دوران جنگ به ذهنش رسید. ناگهان بغض کوچکی در گلویش حلقه بست و چند لحظهای مکث کرد و آرام به من گفت دوست داری برایت این خاطره را بگویم؟ دوست داری از رشادتی برایت بگویم که حتی در خواب هم ندیده باشی؟ من جا خورده بودم ولی دوست داشتم بدانم. گفت جوانی ۱۹ ساله در دسته من بود. این جوان فقط ۵ روز به ترخیص خدمتش مانده بود تا برود و نامزد کند! این جوان به قدری شجاع و دلیر بود که حد نداشت. شب بود تازه غذاخورده بودیم و بچهها, کسانی که پست نداشتند دور هم جمع شده بودند و باهم شوخی میکردند و جوک میگفتند و خلاصه شاد بودند. محیط جنگ برای ما محیط حزن و اندوه نبود! ناگهان اعلام خطری از گشتی ما اعلام شد و این جوان به سرعت با پای برهنه و لباسی نیمهکاره پشت تیربار نشست. من به سرعت اینور و آنور میدویدم و بچهها را رهبری میکردم تا سر جای درست خود بایستند اما ناخودآگاه چشمم به شجاعت این سوپ کالاف میافتاد. کسی که تا همین چند لحظه پیش در حال شوخی و مزاح بود چنان شجاعانه و دلیرانه گلنگدن تیربار را میکشید و منافقین را روی زمین میانداخت که من هاجوواج مانده بودم. به سرعت تیربار را تغییر میداد و جایش را عوض میکرد. من هم به کمک او رفتم. فقط ۵ روز مانده بود؛ اما تک تیرانداز خبرهای از دشمن سر او را هدف گرفت و جلوی دیدگان من او شهید شد! در آن لحظه شوک بزرگی به من وارد شد. نمیدانستم چه کنم. به هر حال با رشادت بچهها نبرد را جمع و جور کردیم و همه گرد جنازه این شهید شجاع جمع شدیم. فقط کاش دوربینی بود تا از این لحظه باشکوه و از این لحظه زیبایی که این جوان رقم زده بود فیلم میگرفت. شاید این مقدمه ارتباط زیادی با زندگینامه جان سوپ مکتاویشی که قرار است زندگینامهاش را مرور کنیم نداشته باشد, ولی خواستم از رشادتها بگویم, از جوانانی که از خواستههایشان و آرزوهایشان دلیرانه و شجاعانه گذشتند تا اکنون ما راحت روی زمینی که حق ما هست قدم بگذاریم. سربازی که امروز زندگینامهاش را در دنیای بازیها مرور خواهیم کرد مشهور به انجام همین رشادتها و دلیریها است.
جان سوپ مکتاویش گروهبان تازهوارد به دسته براوو تیم کاپیتان جان پرایس بود. کاپیتان مکتاویش یک جوان اهل اسکاتلند که از درجه گروهبانی کمکم به ستوانی ارتقا پیدا کرد و فرماندهی گروهی Task Force 141 را بر عهده گرفت و سرباز گری سندرسون را به شکلی بسیار عالی و نمونه تعلیم داد. مک تاویش قبل از مرگش به درجه کاپیتانی نائل شده بود. کار صداپیشگی این شخصیت محبوب بر دوش آقای KEVIN MCKID بود. او طی عملیاتی یک فرد شورشی و وحشتافکن را با نام عمران زاخائف و همچنین پسرش و مجموع تیمش را از بین برد. او به همراه کاپیتان جان پرایس ماموریت های مهم و پرخطری را با یکدیگر و دوشادوش هم انجام دادند. آنها توانستند کاپیتان شپرد, فرمانده ارتش ایالاتمتحده آمریکا را نیز که خیانتکار بود و به دولت و ملت پشت کرد را با کمک یکدیگر پس از کش و قوسهای فراوان از بین ببرند. سوپ کالاف زمانی که یک گروهبان بود وارد گروه SAS شد و پس از آن درتیم جان پرایس با نام براوو تیم در کنار گس فعالیت کرد. آنها توانستند یک جاسوس روس که با دولت روسیه نیز همکاری نزدیکی داشت با نام نیکولای را آزاد کنند, از این پس نیکولای به همراه بالگردش در بسیاری از ماموریت ها کمکرسان درجه یک آنها شد. روسیه ناآرام میشود و عدهای سرکشی میکنند و دست به توطئه و طغیان میزنند. سردسته آنها عمران زاخائف است.
(برگرفته از یک ماجرای واقعی) با ما همراه باشید…
https://telescope.ac/dbazi-itYEo_KYJ
برچسب: ،